مبارزه در نود دقیقه!
بسم الله الرحمن الرحیم
من اصلا فوتبالی نیستم. یعنی تا قبل از ازدواجم تصوراتی در مورد قوانین فوتبال(مثلا کرنر) داشتم که آقای همسفر، روده بر شده بود از دستم وقتی برای اولین بار سر جام جهانی، با هم فوتبال میدیدیم.
طوری از مرحله پرت بودم که فکر می کرد شوخی میکنم اما من واقعا جدی بودم!
اصلا فرق استقلال و پرسپولیس را هم نمی دانم. تیم ملی را میشناسم آن هم فقط در حد اتفاقات شاخص. مثلا ماجرای گل خداداد عزیزی، مقاومت مقابل مسی و گرفتن پنالتی رونالدو! میخواهم بگویم تا این حد چیزی از فوتبال سرم نمی شود.
اما دیشب بعد از برد پرسپولیس خوشحال شدم. نه بخاطر اینکه یک تیم ایرانی به مرحلۀ نهایی صعود کرده؛ بخاطر اینکه این تیم فوتبال ایرانی، با یک سرمربیِ (درست میگویم؟!) ایرانی این افتخار را کسب کرده...
گفتم که اصلا فوتبالی نیستم! اما خیلی حرص و جوش میخورم بابت چالش بر سر مربی های خارجی و مجیز گوییشان و پول گرفتن هایشان... که چه؟ بیایند یک تیم را نجات دهند؟ با این همه خرده فرمایش؟
خب یعنی ما مثل یحیی گل محمدی نداریم در کشورمان؟
نمی توانیم با سرمربی ایرانی به جایی برسیم؟
حتما باید کرور کرور دلار بی زبان خرج این مربی های پر افادۀ خارجی شود؟
گفتم که از فوتبال سر در نمیارم و علاقه ای هم ندارم که سر در بیاورم!...
سنجاق: قطعا بیشتر از 90 دقیقه طول کشیده بازی دیشب!
پیوست: یادتان هست از یک کلاس وبلاگ نویسی گفته بودم؟ دیروز جلسۀ آخرش را برگزار کردم. تجربۀ شیرینی بود . خصوصا جلسۀ آخر که در همکلاس بود. از راهنمایی همگیتان ممنونم. طرح درسی نوشتم در 7 جلسۀ نیم ساعته و اجرایش کردم. 4 ویدیوی ضبط شده از صفحۀ کامپیوتر و 1 جلسۀ 90 دقیقه ای در سامانه ای بر خط! این کلاس باعث شد تدوین فیلم را هم شکسته بسته یاد بگیرم و بتوانم گلیمم را از آب بیرون بکشم و حالا برای کلاس قصه گوییمان مرتب کلیپ میسازم! آن هم فقط با نرم افزار Cam Tasia ! نه پریمیر و ادیوس و این قر و فر ها!