در جستجوی کوچ

باید از این سیاهیِ مبهم عبور کرد/خسته نشد، ستاره شدن را مرور کرد

شنبه, ۱۸ آذر ۱۴۰۲، ۰۸:۱۷ ق.ظ

تازه‌ترین فصل زندگی‌ام

بسم الله الرحمن الرحیم

هنوز چیزی نمی دانم از این تغییر.

چه در حدود آن ۲۷۰ روزی که نفسش به نفسم بند بود و آن اواخر هر بار با تکان های دلبرانه اش، متحیر می‌شدم که چطور می شود یک موجود دیگر درون وجود من نفس بکشد، چه حالا که ۴۰ و اندی روز است در آغوشم جا گرفته و هر بار نگاهش میکنم با خودم می گویم واقعاً این موجود ضعیف تماما وابسته، فرزند من است؟ 

همین کوچولوی شیرینی که هر بار چشمم به او می افتد چیزی در قلبم فرو می ریزد و دوباره از نو ساخته می شود...

فقط یک چیز را فهمیده ام. این که «مادر شدن» فرایندی‌ست پر رنج که آبش با راحت طلبی و رفاه جویی توی یک جوی نمی رود. در همان دوران بارداری و بعد از تولد او هم بارها به آقای همسفر گفتم حالا با تمام وجود میفهمم چرا آدم ها امتناع می کنند از مادر و پدر شدن های مکرر. با نگاه مادی صرف به جهان، باید عقل بسیار دور اندیشی داشت برای تن دادن به رنج های این مسیر.  تازه همان عقل مادی هم هشدار می‌دهد که عیش نقد را به بهانهٔ نسیه‌ای که عاقبتش معلوم نیست رها نکن! آخر مفاهیمی مثل از خود گذشتگی هم با مادی نگری جمع نمی شود.

اما‌... من به محض تولد او، دلتنگ دوران جنینی اش شدم. تولدش مصداق این مصراع بود برایم که «صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت» و از همان لحظه آرزو و دعا کردم خدا مرا بار دیگر هم چنان توفیقی بدهد. بس که لذت بخش است همه چیزش‌ با تمام سختی هایش. حال و هوایی که نمیشود وصفش کرد. شاید فقط بتوان گفت کامل در آغوش امن خدا هستی و با تمام وجود این را حس می‌کنی ‌...

یک حال و هوای معنوی خاص‌...

و حالا هم ، یک موجود که هیچ از این دنیا نمی‌فهمد... پاکِ پاک. بکرِ بکر. صاف مثل آب زلال یک چشمه! وجود سراسر نیازی که جانت به جانش بسته است و وقتی گریه می کند انگار کسی بر روحت خراش می اندازد. از همین حالا دلم برای این روزهایش تنگ می شود. همین روز ها هم وقتی عکس های روز های اولش را میبینم اشک توی چشم هایم جمع می شود که خدایا! چقدر دارد زود بزرگ می‌شود! تصور می کنم روزی را که دیگر دست هایش توی دست هایم جا نمی شود، روزی را که دیگر این وابستگی شیرین را به من ندارد، که دیگر اینقدر نمی شود توی آغوشم جا بگیرد... تمام تلاشم را می کنم از لحظه به لحظه ی وجودش لذت ببرم...

این احساس و این شوریدگی، سرچشمه از فطرتی می گیرد که خداوند آن را با ظرافت تمام در ظرف خلقت زنانه‌‌ام ریخته است... فطرتی که گاهی عقل مادی و معاش اندیش ، غبار آلودش می سازد و هزار بهانه می آورد تا دست به سرش کند... غافل از آن که سعادت و خوشی همین دنیا هم در گرو این راهنمای بی نقص است‌. همین پیامبر درون: فطرت و عقل معاد...

این روزها که از «مادر شدن» عبور کرده ام به دنبال «مادری کردن» می گردم... 

مادرها بسیارند... اما آن ها که رسم مادری می دانند...؟

مادر شدن یک غریزه است اما مادری کردن خط تمایز این غریزه با انسانیت است. همان راهنمایی که این غریزه را جهت می دهد. 

گیره: چقدر دلتنگ نوشتنم. دلتنگ ریختن لطافت در جان واژه ها. دلتنگ یک غزل تازه، دلتنگ رها کردن احساس و باریدن کلمات از سر انگشت هایم... دلتنگم برای آزادی از قید تکلف! اللهم ارزقنا

سنجاق: جانِ مادر! خیلی به زندگی ما خوش آمدی شیرینکم ❤️

التماس دعا

نظرات (۸)

سلام علیکم 

ان شاءالله قدمش مبارک باشه 

و امام زمان عج نگهدارش باشه زیر سایه پدر و مادر 

پاسخ:
علیکم السلام
سپاسگزارم
ان شاءالله 

در پناه امام زمان باشید

پاسخ:
سپاسگزارم. ان شاءالله همه شیعیان و محبان مولا

سلام علیکم

الحمدلله!

مبارک باشد! ان شاء الله این خیر و مبارکی در زندگی همه‌ی اعضای خانواده پایدار و روزافزون باشد.

پاسخ:
علیکم السلام
سپاسگزارم.
ان شاءالله 

به به شکر خدا

خبر مادر شدن حتی از جانب کسی که آشنایی زیادی باهاش ندارم، بسیار خوشحالم می‌کنه و چشمام چراغونی میشه^_^

ان شاء الله که قدمش خیر باشه این موجود قریب‌العهد به مبدأ:)

ان شاء الله که در پناه مادر خوبی مثل حضرت ام البنین بزرگ بشه...

پاسخ:
سلاام‌ . ممنونم از حضور پر مهرتون.
چه دعاهای قشنگی. ان شاءالله 

قدم نورسیده مبارک باشه 🌹

امیدوارم مایهٔ چشم‌روشنی و عاقبت‌بخیری پدر و مادرش بشه پسرتون یا دخترتون و البته ایشالا در آینده پسران و دخترانتون.

پاسخ:
سپاسگزارم از حضور و دعای خیر شما‌

قدم نورسیده مبارک باشه...

شیرین ترین خبری بود که تازگی ها شنیده بودم.

پاسخ:
سپاس از شما. 

لذت تمام نشدنی مادری گوارای وجودت...

انشاالله بارها و بارها تجربه اش کنی...

و هر بار حیرت زده تر و بنده وار تر زمزه کنی 

سبحان الله... سبحان الله...سبحان الله

پاسخ:
آخ که چقدر خوب گفتی رفیق. ممنونم ازت

لذت بردیم تازه مادرجان❤️

پاسخ:
نوش روحت رفیق ❤️

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
در جستجوی کوچ

بسم الله الرحمن الرحیم

من همان پرستوی عاشقم... که دارد برای مهاجرت به تو، تلاش میکند. برای اینکه معشوقت بشود! برای مالِ تو شدن.

~~~~~~
از بین عناوین در زندگی روزمره، «مادر» را از همه بیشتر دوست دارم‌...