12 سال گذشت...(درخواست مشارکت)
بسم الله الرحمن الرحیم
اردیبهشت 1387 بود که پایم به وبلاگنویسی باز شد. از همان وقت ها هم پایم به یاهو مسنجر باز شده بود، بعد تر ها فیسبوک و مردم سرا و کلوب و پلاس و هزار شبکه ی مثلا اجتماعی دیگر!
گروه خونی ام به فضای مجازی نمیخورد اما دلِ دل کندن از اینجا را هم ندارم. یعنی حرف دارم برای گفتن. مدتیست که دارم به جدی تر نوشتن فکر میکنم. چندتایی وبلاگ در آب نمک خوابانده ام! دارم فکر میکنم به اینکه کجا ساکن شوم؟ اینجا و بی نام و نشان؟ در کوثربلاگ با اسم و رسمم که بشود ارتباط گیری های بیشتری هم داشت، یا یک وبلاگ دیگر در بیان با اسم و رسم خودم...(اینجا را باید نگه دارم برای بی نام و نشان ماندنم! لازم میشود به هر حال!) (انصافا هم نوشتن بی نام و نشان، دوز اخلاصش بالاتر است ها!... )
شما چیزی از وضعیت سئوی بلاگ و کوثربلاگ میدانید که کدامش بهتر است؟
امکانات کوثربلاگ هم خوب است اما یادگرفتن کدنویسی و ... در اولویت من نیست! پس از طرفی امکانات آماده ی بیان برایم مناسب تر است.
اینستاگرام به من نمی سازد! اما از طرفی نمیتوانم قید حضور در فضای مجازی و نوشتن را هم بزنم! این روزها فضای زنده ی وبلاگی بیان، حسابی قلقلکم داده برای باز هم نوشتن و جدی نوشتن... فکر میکنید فایده داشته باشد وبلاگ داری در تهاجم این روزهای شبکه های اجتماعی اگر هدف، اثرگذاری در فضای مجازی باشد؟
(با خودم می گویم من قلمی دارم و وظیفه ای... برای بیان عقایدم، برای تبیین برخی شرایط، برای بودن و ابراز وجود در عرصه ای که همه وجودشان را فریاد می زنند! اما شبکه های اجتماعی مثل اینستا و توییتر، ویرانم میکنند... وقتی وبلاگی هست و میشود نوشت، مینویسم و نتیجه را به خدا میسپارم)
خب لطفا کمی نظر بدهید و بیایید همفکری کنیم :) نظرات این پست را باز گذاشته ام.
+ قالب را عوض کردم، انضافا چشم آدم در می آید وقتی میخواهد نوشته های ریز را در صفحه ی گوشی بخواند. با تشکر از قالب های واکنشگرای نقل بلاگ.
+ آدم توی امتحانات، چه فکرهایی که به سرش نمی زند!
التماس دعای فرج...
با ام شهر اشوب موافقم...
یعنی وقتی اسم خودتون " وصله چادر مادر " و دیدم یک جبهه علیهتون گرفتم...
اسمتون و عوض کنید.... با مطالبتون اثر گذار باشید...
موفق باشید :)