در جستجوی کوچ

باید از این سیاهیِ مبهم عبور کرد/خسته نشد، ستاره شدن را مرور کرد

سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۸ ب.ظ

آن در را ببندید که «شوژ» می آید! (+چالش)

بسم الله الرحمن الرحیم

قبل نوشت: اگر دوست داشتید یه نگاهی به پیوندهای روزانه هم بندازید. فعال شدن :) (بهار چله نشینی)

 

دیروز این تصمیم را گرفتم. یعنی از قبل این تصمیم را داشتم، اما با دیدن پست ماه بانو  عزمم بیشتر جزم شد. روی همین برگه نوشتم و چسباندم جلوی چشمم. اما ...

امروز فهمیدم در همین مدت کوتاه، اعتیادم به وبلاگ و وبلاگ نویسی از چیزی که فکر میکردم هم بیشتر شده!  چون درست شبیه کسی شده بودم که استخوان هایش از نرسیدن ماده ی مخدر، درد گرفته است! عشق و علاقه ام به وبلاگ و اعتیادم به ساعت ها پایش نشستن، مانند آتشی بود زیر خاکستر که این روزها با فضای گرم وبلاگ نویسان بیان، دوباره گُر گرفته است!

حتی دیشب هم چنین حالی داشتم. دلم میخواست رها باشم و بنشینم پای گوشی و غرق شوم میان نوشته های وبلاگ ها و نوشتن آنچه در سرم می گذرد!

خب، باید مبارزه کرد. مدتی نظرات را بسته بودم، این پیکان های سبز و قرمز را هم حذف کرده بودم، با دل خوش برای خودم می نوشتم و میرفتم. حتی آمار را هم از صفحه ی مرکز مدیریت محو و نابود کرده بودم تا دلیلی برای بی دلیل سرزدن به پنل نداشته باشم. اما... خب یک وبلاگنویس زنده است به بازخورد گرفتن. دلم پوسید. به خودم گفتم:«پرستو! آدم باش (هر چند نمیتوانی چون تو پرنده ایangellaugh) و خودت را کنترل کن. » که خب همین دیروز، کنترل نفس را دادم دست هوس و او هم مدام میزند شبکه ی نسیم و فقط دلش سرگرمی میخواهد!(حالا باز خدارا شکر که به صدا و سیما بسنده کرده و سراغ شبکه های غیر مجاز نرفته!)

 

بله. این برگه را چسبانده بودم مقابلم تا به طور خودجوش به چالش «تا تابستان» بپیوندم. اما خب نشد و دیگمان از غل زدن افتاد. آمدم اینجا اعلام کنم که میخواهم مدتی نفس بکشم. در فضایی بدون فجازی. در دنیایی بدون ورودی های متعدد. در فضایی پر از مطالعه تا از تابستانم لذت ببرم و ببینم میتوانم برنامه ی خوبی برای استفاده از وقتم بریزم یا نه...

همه ی کسانی که احساس می کنند فضای مجازی (وبلاگ یا شبکه های اجتماعی یا هر «سه نقطه» ی دیگری از جنس تکنولوژی) روند معمولی زندگیشان را به هم ریخته و آن ها را از اولویت های مهمشان (چه درس، چه خانواده و چه هر «بی نقطه» ی دیگری ) غافل کرده، به این چالش دعوت میکنم. آن هم نه فقط تا تعطیلات! تا هر وقت که کنترل نفستان را از هوستان گرفتید و زدید شبکه ی چهار یا آموزش چشمک

سنجاق: فرق من با حاج قاسم همین است. که او کاری ندارد جایی نوشته و کسانی خوانده اند یا نه، همینکه خدا دارد تماشایش می کند کافیست. فرق دنیای حاج قاسم با من همین است که فقط یک دوربین مدار بسته کفایت می کند برای خوب زیستنش، آن هم دوربین خدا. اما من چی؟ حتما باید چندین دوربین مدار بسته برای خودم تعریف کنم... مراقب باشد تا تقلب نکنم، توی وبلاگم بنویسم تا سر قولم بمانم، برایم جایزه بخرند تا به انجام کار خوبی ترغیب شوم... آری! فرق من با حاج قاسم در همین 5 حرف است: ا خ ل ا ص

وگرنه ربطی ندارد که او فرمانده ی سپاه قدس باشد و من یک طلبه ی معمولی، یک زنِ خانه دار معمولی... همه مان میدان رزمی داریم که بُرَّنده ترین شمشیرش، اخلاص است.

 

 گیره: حالا خیلی هم نا امید نشو از خودت... هر کسی باید از جایی شروع کند دیگر...

اللهم عجل لولیک الفرج...

والعافیه

والنصر

واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین

بین یدیه

و احفظ قائدنا الامام خامنئی

(این دعاها را نمیشود ننوشت...)

منگنه: عیدتان هم مبارک، روز دخترتان هم مبارک، شفاعت کریمه ی اهل بیت (س) در جنت نصیبتان 

وجه تسمیه: این پست را یک معتاد به فجازی نوشته که دارد می رود کمپ. در را ببندید، شوژ می آید!

نظرات (۹)

۰۴ تیر ۹۹ ، ۰۷:۵۹ حامد احمدی

خیلی خلاصه بگم،

وبلاگ بد نیست.

 

پاسخ:
سلام.
بله وبلاگ بد نیست‌.. اما اعتیاد به فضای مجازی این روزها گریبانگیر خیلی ها شده.‌‌

خوش برگردی :))))

پاسخ:
ممنون جودی مهربااانم🥰
۰۳ تیر ۹۹ ، ۱۶:۴۸ پرستوی عاشق

خب من دیگه جدی جدی رفتم :))

یا علی (ع)

دیدممم...

برای سال 96

پاسخ:
 [گل] [گل] [گل]

(وِی از فقدان ایموجی رنج میبرد :)) )
۰۳ تیر ۹۹ ، ۱۶:۴۵ زهرا هستم

بله درست میفرمایید:)

ممنون عزیزم حتما نگاه میکنم:)

سلامت باشی:)

حتما، محتاج دعا...

پاسخ:
البته که عرض کردم :*
حاجت رواییت الهی [گل]

چالشِ سختیه واقعاً. منتظرتون می‌مونم :)

پاسخ:
عزییییزم. ممنوووونم... دعا کن زودتر زندگیم رو بندازم رو روال. 
موفق باشی 3>
۰۳ تیر ۹۹ ، ۱۶:۳۵ زهرا هستم

ببخشید سلام یادم نبود:)

سلااااااام:)

به نظرم کم کم بریم...مثلا یه مدت پست نزاریم بعدش دیگه نظر نزاریم وبعدش دیگه محو شیم 

بهارچله نشینی چه خوب میتونم چالش رو با این قاطی کنم ...مرسی که گفتی:)

پاسخ:
فدا سرت :)
نه آخه هدف محو شدن نیست. من برنامه م اینه که وبلاگ نویسی رو انجام بدم...چون به جایی برای انتشار حرفام احتیاج دارم. اما مدتی باید حذف شه تا زندگی روتین شه. وقتی زندگی با برنامه شد، فضای مجازی میتونه مثل یه تیکه ی پازل قشنگ توش قرار بگیره اما تا وقتی زندگی بی برنامه س، هدف ها مشخص نیست و ... فضای مجازی مثل سونامی به جان انسان میفته.

بهار چله نشینی رو ویدیوش رو گذاشتم تو پیوندهای روزانه. خواستی ببین گلم

موفق باشیییی
برا مام دعا کن

منم باید همچین برنامه ای بریزم ...

پاسخ:
به به جودی خانوم سلام
بسم الله :)

راستی پیوندهای روزانه رم ببین اگر دوست داشتی
۰۳ تیر ۹۹ ، ۱۶:۰۹ زهرا هستم

چه چالش مفیدی:)

پرستو میشه منم شرکت کنم ؟!

 

پاسخ:
سلام بر زهرا خانومِ گل 
بله که میشه خوبم میشه.
البته میبینی که من هنوز دل نکندم! از ساعت 3 دارم با وبلاگ خداحافظی میکنم :))

جا داره بگم «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک...»

راستی از امروز بهار چله نشینی هم شروع شده ها. اگر خواستی شروع کن
در جستجوی کوچ

بسم الله الرحمن الرحیم

من همان پرستوی عاشقم... که دارد برای مهاجرت به تو، تلاش میکند. برای اینکه معشوقت بشود! برای مالِ تو شدن.

~~~~~~
از بین عناوین در زندگی روزمره، «مادر» را از همه بیشتر دوست دارم‌...